اخبار بنیاد فردوسی شاخه توسخاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

پاسخ استادان بنیاد فردوسی شاخه ی توس به پرسش های سومین کنفرانس بین المللی شرق شناسی فردوسی و فرهنگ و ادب پارسی

1-فردوسی که فارسی زبان است مانند میلیون ها فارسی زبان دیگر که در طول تاریخ آمده اند و رفته اند، چه شد که از این میان فردوسی، فردوسی شد و شاهنامه کتاب ملی فارسی زبانان؟

2- فردوسی یک حماسه سراست و شاهنامه او آکنده از حوادث و حماسه است، چرا باید یک کتاب حماسی برای ایرانی ها تا این حد اهمیت پیدا کند و عمری بدین درازی یابد؟

پاسخ استادان بنیاد فردوسی شاخه ی توس به پرسش های سومین کنفرانس بین المللی شرق شناسی فردوسی و فرهنگ و ادب پارسی

_MG_5077(1)

دکتــر اندیشه قـــدیــریان، استاد دانشگاه و بنیاد فردوسی شاخه ی توس

1.فردوسی توسی، یک ایرانیِ نژاده از طبقۀ دهاقین خراسان بود. واژۀ «دهقان» در روزگار این حکیم سخن سنج، به مردمانِ پاکیزه تباری اطلاق می گردید که افزون بر مالکیّت زمین های وسیع زراعی، به پاسداری از سنّت های باستانی ایران همّت می گماردند و در نقل سینه به سینه یا مکتوبِ اساطیر کهن و روایات حماسی و تاریخی این مرز و بوم کوشا بودند.

پدر فردوسی که از خادمان عمید خراسان بود، شغلی دیوانی داشت و فرزند خویش را با دانش های رایجِ آن روزگار آشنا می ساخت. فردوسی در سایۀ حمایت های پدر، در ادب فارسی و تازی به استادی رسید  و با فرهنگ و باورهای ایرانِ پیش از اسلام آشناییِ عمیق حاصل کرد و ضمن مطالعۀ کتاب های تاریخیِ کهن، به غور و پژوهش در معارف شریعت احمدی و فلسفۀ اسلامی پرداخت و در بلاغت و فنون سخنوری، سرآمد شد.

او با گنجاندنِ واژه های اصیل پارسی و تعابیر و اصطلاحاتِ مرسوم زمانۀ خویش در شاهنامه، از فراموشی آنها جلوگیری کرد و عظمت های فرهنگی و قهرمانی ایران را با بیانی هنرمندانه و خیال انگیز برای نسل های بعد از خود، به یادگار گذاشت.

با ورود اسلام به ايران و حضورِ پررنگِ این آیین در زندگي فردی، اجتماعی و سیاسی ايرانيان، هنرهایی چون رقص و موسیقی، ممنوعیت یافتند و تنها نگاهبانی از زبان فارسی بود که می توانست، موجبِ پاسداری از فرهنگِ پربارِ پیش از اسلام باشد. شاعراني چون مسعودی، دقيقي و فردوسی چنین هدفی را مدّ نظر قرار دادند که در این میان، فردوسی، کامیاب تر از دیگران بود.

 کاربرد گستردۀ واژگان فارسی در شاهنامه، از ملّی گرایی  و وطن دوستی عمیق فردوسی حکایت دارد و آیینه دارِ کوششِ او برای احیای فرهنگ و تمدن  ایران و تلاشِ ستودنیِ وی برای حفظ نام  سرزمین ها، شهرها، کوه ها و رودهای ایران باستان و معرّفی جغرافیای تاریخیِ این آب و خاکِ سرافراز است.

2.نوع ادبی حماسه، با آنکه بظاهر، مبتنی بر توصیفِ اعمال پهلوانی است، امّا دربرگیرندۀ آرمان و آمالِ یک ملّت، و نمودگارِ مظاهرِ گوناگونِ زندگیِ فردی و اجتماعیِ ساکنانِ یک زادبوم به شمار می آید. فردوسی با سرودنِ شاهنامه، این گونۀ ادبی را بر ستیغِ عظمت نشانده است و از این روست که مردمِ دلیر و کمالجوی ایران، شُکوه و دیرینگی فرهنگی خود را در لابه لای  ابیات این شاعرِ حماسه پرداز جست و جو می کنند و می کوشند تا از رهگذرِ مطالعۀ شاهنامه، با آنچه که باید باشند و شایستگی اش را دارند، آشنا گردند.

روح حماسه، فضیلت خواهی و خردورزی است و قومی که حماسه دارد، به مددِ اندیشه های بالنده و با تکیه بر فرهنگِ دیرپای خود، با اجانبِ بدخواه می ستیزد و هرگز بر سرِ ارزش های ملّی و میهنیِ خود، با اهریمنان به داد و ستد نمی پردازد.

شاهنامه به ایرانیان، حسّ عزّتمندی و خودباوری می بخشد و آنان را در صعودِ مقتدرانه به والا چَکادِ فتح و ظفر، تشویق و ترغیب می کند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن