یادداشت روز

مرغ گران

🟪در مثنوی حماسی 《فرامرزنامه》، فرامرز در راه رفتن به خاورزمین، هنگامی که از آب‌ها با کشتی عبور می‌کند ناگهان چیزی مانند خورشید در انتهای دریا می‌بیند. از کشتی‌ران نام و نشان این موجود را می‌پرسد و کشتی‌ران می‌گوید که این مرغ، بسیار بزرگ و بسیار فروزنده است. از چنگال تیز او شیر و فیل فرار می‌کنند. هنگامی که پرواز می‌کند آسمان از بزرگی پرش قابل دیدن نیست.

هیچ موجودی از ترس این مرغ، در این حوالی زندگی نمی‌کند.
فرامرز در کوهی در آن نزدیکی اقامت می‌کند.
در همان حال این مرغ، که در فرامرزنامه به آن ” مرغ گران” گفته شده است، متوجه کشتی می‌شود. به سمت کشتی پرواز می‌کند تا آن را بگیرد و از بین ببرد اما فرامرز با یک تیر به نقطه حساس بال مرغ او را به کوه می‌اندازد. سپس به نزدیک مرغ رفته، بال‌های او را قطع می‌کند و مرغ را از بین می‌برد.
فرامرز با استخوان‌های این مرغ تخت پادشاهیِ بسیار باشکوهی می‌سازد؛ با پایه‌هایی از بلور که روی آن نقش و نگارهای بسیاری مثل ماه و خورشید، تاج کیخسرو، و تمام پهلوانان ایران‌زمین مانند رستم و سام نگاشته شده است. این تخت را با طلا و جواهرات بسیار تزیین می‌کند و به عنوان تحفه و هدیه برای شاه ایران می‌فرستد. در فرامرز نامه آمده است که خسروی ایران این تخت را 《طاق دس》 می‌نامد و این تخت نسل به نسل در خاندان پادشاهی ایران برجای می‌ماند.

نگارش: زینب هاشمی

🟪In the poetry book, Faramarz-nāmā, when Faramarz was on his way to ‘Khavar-Zamin’ he used the seaway. On his way he saw something similar to the Sun at the other side of the ocean. Faramarz asked the sailor about the creature and he said that, ‘It’s a massive, glowing bird. Elephants and lions are afraid of it’s claws and when it flies, you can’t see the skies because of it’s enormous wings. No other creature lives in this area because of how afraid they are of this bird.’
Faramarz lived on a mountain close to that area. When the bird, which was named ‘Morgh-e-Geran’, saw the ship, it flew right to it. The bird wanted to grab the ship with it’s claws and destroy it.
Faramarz took his weapon out and shot the bird in it’s weak spot and the bird fell to the ground. He then went and cut both of it’s wings and destroyed the bird entirely. He used the bird’s bones to build a majestic chair of king. On the legs of the chair there were patterns and paintings of the sun and the moon, ‘Key-Khosrow’s Crown and all the other heroes of Iran-Zamin like Rostam and Sām. He used gold and jewelry on this chair and sent it as a gift to the king of Iran. According to Faramarz-nāmā, the king named the chair ‘Tāgh-Das’ and it was used by all the kings of the royal family.

Translation: Sarah Mohebbi Moghadam

✅منابع
فرامرزنامه

🆔https://www.eranshahr.com/myths/massive-morgh

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن