خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهییادداشت روز

🔹به بهانه ی زادروز بهرام گور

💠”پس از رفتنت، نام تو زنده باد”
🔹به بهانه ی زادروز بهرام گور

💠نگاهی به سخنان #بهرام_گور_ساسانی در #شاهنامه_فردوسی

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیاد فردوسی مشهد
و کانون شاهنامه فردوسی توس

بهرام گور فرزند #یزدگرد از شهریاران نیک #شاهنامه ست و خطبه ها و سخنان او همراه با کارکردها و شیوه های رویا رویی اش با مردم، شخصیتی ویژه وانسان دوست از او نمایانده ست. شاید تنها نگاهی به سخنانش و بن مایه های مفهومی آن کافی باشد تا با حقوق و قوانین مدنی در فرهنگ کهن کمی آشنایی یابیم.
پس از آن که بر تخت فرمانروایی می نشیند و از یزدان گرایی و یکتا پرستی می گوید، می خوانیم :

چنین گفت کز گنج ، من یک زمان
نیَم شاد، کز مردم شادمان…

به پنجم چنین گفت کز رنج کس
نیَم شاد تا باشد م دسترس

بازگو می کند که شادی مردم او را شادمان می کند، به آن اندازه که گنج توان ایجاد آن شادی را ندارد. بیهوده نیست که با بخشش و دهش، در شادمان کردن دل مردم می کوشد و بر آنان، سخت نمی گیرد نشان می دهد که این جهان بینی تنها در سخن جلوه گری نمی کند و در عمل، به آن جامه ی تحقق می بخشد و دیگر فرمانروایان و مهتران را این گونه پند می دهد :

بکوشید تا رنج ها کم کنید
دل غمگنان، شاد و خرم کنید

که گیتی نماند و نماند به کس
بی آزاری و داد، جویید و بس

سپس می خواهد که هرکس وام دارد و توان پرداخت ندارد، از گنجینه ی او وام‌ را بپردازند تا دغدغه و غصه نداشته باشد

هر آن کس که درویش باشد به شهر
که از روز شادی نیابند، بهر

فرستید نزدیک ما نامشان
بر آریم از آن آرزو، کامشان…

کسی را که فام ست و دستش تهی ست
به هر جای، بی ارج و بی فرهی ست

هم از گنج ما شان، بتوزید فام
به دیوان ها شان، نبیسید نام….

بدین عهد ما شادمانی کنید
اَبَر کهتران مهربانی کنید

با بی نیازی از دارایی مردم و بلندی سرشت، از مهتران می خواهد که از مال و دارایی مردم چشم بپوشند و دست بردارند

ز چیز کسان، دور دارید دست
بی آزار باشید و یزدان پرست

جالب این جاست که پس از آگاهی مردم از سخنان# بهرام گور، پیش از انجام گیری و به سامان رسیدن این تصمیم ها، مردم از شوق و شادی مردم دوستی فرمانروایشان به دشت و صحرا می روند و شادی و پایکوبی می کنند وامید می گیرند .

زن و مرد وکودک به هامون شدند
ز هر کشور از خانه بیرون شدند…

وز آن پس به خوردن بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند

یکی نیمه از روز خوردن بودی
دگر نیمه زو، کارکردن بودی

همی نو به هر بامدادی پگاه
خروشی بدی پیش درگاه شاه

که هرکس که دارد، خورید و دهید
سپاسی ز خوردن به خود برنهید…

بهرام گور آن اندازه به شادی مردم و شادمان کردن دلشان بها می داد که در پی خواست روستاییان مبنی بر دیدن رامشگران و تجربه ی شادی در کنارشان، گروهی رامشگر و لوری از$ هند برای آنها می آورد. اهمیت شادی در فرهنگ کهن و شاهنامه و دلیل آن این گونه آمده ست :

چو شادی بکاهی، بکاهد روان
خرد گردد اندر میان، ناتوان

بهرام گور گاه به ناشناس به مردم گوشه و کنار کشورش سر می زد و گروهی را هم بدین کار گماشته بود که از احوال مردم و دشواری ها و گره هایشان، او را آگاهی دهند تا گره گشایی کند. این امر افزون بر مردم دوستی، حس مسوولیت پذیری بهرام گور را به عنوان فرمانروا نشان می دهد.

گنج# “گاوان” که متعلق به #جمشید بود و در دوره ی او کشف می گردد، به مردم و نیازمندان می بخشد و می فرماید:

به ارزانیان ده همه هر چه هست
مبادا که آید به ما بر، شکست

اگر نام باید که پیدا کنیم
به داد و به شمشیر گنج آگنیم

نباید سپاه مرا، بهره زین
نه تنگست بر ما به مردی، زمین….

چرا گنج آن رفتگان بایدم؟
وگر دل به دیناربگشایدم؟

چو روزی به شادی همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد؟

و سپس جمله ای می گوید که قابل تامل برای همه به ویژه فرمانروایان سراسر جهان ست:

هر آن گه کزین زیردستان ما
ز دهقان و از در پرستان ما

بنالد یکی کهتر از رنج من
مبادا سر و افسر و گنج من

#بهرام گور می گوید اگر زیردست و فردی از جامعه از آزار و رفتار من بنالد، الهی که نباشم…

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن