خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔸#کیانیان

✔️یادداشت (۱۸)
#کاووس
سیاوش در توران

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام

🔷افراسیاب در پی سخنان وزیرش، “پیران” از سیاوش دعوت می کند که در توران ماندگار شود و سیاوش می پذیرد و در گذر زمان ، این دو به هم نزدیک می گردند و افراسیاب نه با جَهن، نه با گَرسیوَز رازهایش را نمی گوید و

مگر با سیاوش بُدی روز و شب
از او برگشادی به خنده دو لب

🔷پس از مدتی پیران از سیاوش می خواهد که با دخترش، “جَریره” ازدواج کند و او نیز می پذیرد.
روزگاری سپری می شود و این بار، پیران به سیاوش، پیشنهاد می کند که با دختر افراسیاب، ” فری گیس” پیوند برقرار سازد. سیاوش می پذیرد و افراسیاب پیش از هر چیز از ستاره شناسان، سرانجام آن پیوند را جویا می شود و می گویند که فرزند این دو شاه توران را شکست خواهد داد. افراسیاب مخالفت می کند؛ ولی پیران پافشاری می نماید و شاه موافقت می کند. در نهایت، سیاوش و فری گیس ازدواج می کنند. یک سال می گذرد و افراسیاب به سیاوش می گوید من از اینجا تا چین را به تو داده ام و ممکن ست گاهی دلت از من بگیرد و دوست داشته باشی که جای دیگری باشی؛ پس هر شهری که دلخواهت هست، گزینش کن و به شادی روزگار بگذران.
سیاوش جایی را برمی گزیند؛ در همان حال به پیران پیشگویی خودرا می گوید :

نباشد مرا زندگانی دراز
ز کاخ و ز ایوان شوم بی نیاز

شود تخت من، گاه افراسیاب
کند بی گنه، مرگ بر من، شتاب

فراوان بدین نگذرد روزگار
که بی کام بیدار دل شهریار

شوم زار کُشته اَبَر بی گناه
کسی دیگر آراید این تاج و گاه

ز گفتار بدگوی و از بخت بد
چنین بی گنه بر تنم بد رسد

بر آشوبد ایران و توران به هم
ز کینه شود زندگانی دُژَم

از ایران و توران برآید خروش
جهانی ز خون من آید به جوش

بیا تا به شادی دهیم و خوریم
چو گاه گذشتن بُوَد، بگذریم

🔷ولی پیران چندان این پیش گویی را جدی نمی گیرد. پسر سیاوش از جریره با نام “فرود” به دنیا می آید و خبر شادی بخش برای سیاوش ست.
مدتی می گذرد. گَرسیوَز برادر افراسیاب به فرمان او نزد سیاوش می رود تا آگاهی از آن جا یابد و…
گرسیوز وقتی شهر و کاخ و جامه های سیاوش را می بیند، آتش رشک و حسادت در وجودش شعله می کشد.
به دل گفت سالی دگر بگذرد
سیاوش کسی را به کس نشمرد

همش پادشایی ست و هم تاج و گاه
همش گنج و هم بوم و بر، هم سپاه

🔷سپس سیاوش هنرها در گوی و چوگان و کُشتی می نمایاند و در کُشتی بر دو تورانی به نام “گُروی زره” و “دَمور” چیره می شود و گرسیوز، بیشتر خشمگین و ناراحت می گردد.
وقتی به نزد شاه باز می گردد، به دروغ سیاوش را توطئه گری می خواند که
با کاووس در ارتباط ست…
🔷افراسیاب ابتدا گفتگو، سپس برگرداندن سیاوش به نزد پدر را پیشنهاد می کند؛ ولی گرسیوز او را منصرف می گرداند.
در نهایت افراسیاب به گرسیوز می گوید که به نزد سیاوش برود و او را به نزد شاه دعوت کند. گرسیوز هم می رود و به دروغ به سیاوش می گوید شاه قصد کشتن تو را دارد. سیاوش نامه ای می نویسد که فری گیس باردارست و ناخوش؛ و در فرصتی دیگر می آید. ولی گرسیوز دیگر بار به دروغ می گویدکه سیاوش به نامه ات نگاه نکرد و آماده برای جنگ ست.
از دیگرسو سیاوش به همسرش موضوع را می گوید و پیش گویی ش که چه خواهد شدو وصیت می کند که نام پسر را کی خسرو بگذارد و خود را با او دلارام گرداند. سپس با اسبش سخن می گوید که منتظر کی خسرو باشد و….

🔷افراسیاب به شهر سیاوش، “سیاوش گرد” می آید و سیاوش خود را تسلیم می کند. پیران ویسه حضور ندارد و برادرش “پیلسم” شاه را از کشتن سیاوش برحذر می دارد؛ فری گیس هم. ولی گرسیوز شاه را برمی انگیزد تا سیاوش را بکشد. گروی زره و دمور نیز.
در نهایت، با توطئه ی گَرسیوَز، به دستور افراسیاب و به دست گروی زره ، سر سیاوش بریده می شود
یکی تشت زرین نهاد از بَرَش
جدا کرد از آن سرو سیمین، سرش

🔷بادی می وزد و هیچ کس، دیگری را نمی تواند ببیند و همه نفرین بر گروی می گیرند.
اشتباه سیاوش، پناه بردن و اقامت در سرزمین توران است. کاووس، سودابه، گرسیوز را می توان عاملان اصلی در شکل گیری تراژدی سیاوش دانست.
🔷سوگ سیاوش از کهن ترین سوگ هاست و گفته شده که تعزیه، برگرفته از آن ست و نیز معروف ست که کشته شدن سیاوش با فرارسیدن بهار همراه بوده؛ و عمو نوروز سرخ پوش پس از کشته شدن سیاوش، سیاه روی گردید تا یاد سیاوش، ماندگار باشد و رمزی از بازگشت پیروزمندانه ش باشد از جهان مُردگان.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

@maghalat_yadashtha_btfam

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن