خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔶#لهراسپیان

☑️یادداشت(۴٠)
#لهراسپ
بازگشت گُشتاسپ به ایران

♦️#دکتر_بتول_فخراسلام

🔸کتایون دو خواهر دارد و “میرین” به پیوند با یکی از آن خواهران گرایش دارد. قیصر روم می گوید باید کاری بزرگ انجام داد و آن کشتن گرگی در بیشه ی فاسقون ست.
میرین اختر و طالع سال خویش را می نگرد و می بیند که مردی داماد قیصر می شود و دو دَد به دست او کشته می شود

🔸او از کار کتایون آگاه بود و به نزد هیشوی می رود و سراغ گشتاسپ را می گیرد که در روم خود را “فرخزاد” معرفی کرده است. گشتاسپ آن گرگ را اژدها می خواند و او را از پای درمی آورد.
پس از مدتی”اَهرَن” نامی خواستگار دختر دیگر قیصر می شود و قیصر روم شرط پیوند را کشتن اژدهای کوه سِقیلا می نهد. او نیز پس از پرس و جو از میرین، نزد گشتاسپ می رود و از او می خواهد اژدها را بکشد و چنین می کند. از پاداش ها تیغ و اسبی بر می دارد.
🔸روزی کتایون به همسر می گوید بهترست در میدان پیش چشم قیصر هنرنمایی کندو گشتاسپ گوی و چوگان و هنر سوارکاری اش را می نمایاند و قیصر شگفت زده از نام و نژادش می پرسد و گشتاسپ
چنین گفت :”آن خوار، بیگانه مرد
که از شهر، قیصر ورا دور کرد،

چو داماد گشتم ز شهرم براند
کس از دفترَش نام من، برنخواند

ز قیصر ستم بر کتایون رسید
که مردی غریب از میان برگزید….
🔸و ادامه می دهد که گرگ و اژدها را هم او کشته و دندان های آنها نزد خودش هست و هیشوی، گواه است.
قیصر روم پوزش خواهی می کندو سراغ کتایون را می گیردو از دخترش می پرسد همسرت کیست و از چه شهر و نژادی؟ کتایون نیز اظهار بی اطلاعی می کند.
🔸قیصر به گشتاسپ، گنج و انگشتری و کمر می دهد و می گوید
فرخزاد را جمله فرمان بَرید
ز گفتار و کردار او مگذرید

🔸سپس با الیاس، مهتر “خزر” می جنگد و او را می کشد و آنها وادار به پرداخت باژ می شوند. سپس قیصر به ایران پیام می فرستد که اگر باژ ندهی، سپاه خواهم فرستاد.
لهراسپ شگفت زده از کار قیصر ست؛ به زریر می گوید
نبود این هنرها به روم اندرون
بُدی قیصر از پیش شاهان، زبون

کنون او به هرکشوری باژخواه
فرستاد و بر ماه، بنهاد گاه

🔸فرستاده به لهراسپ می گوید جوانی نزدش آمده و دامادش گشته و بسیار جنگاورست و پشت شاه است و بسیار شبیه زریر ست.
🔸لهراسپ در می یابد که او گشتاسپ ست و به فرستاده می گوید به قیصر پیام دهد که با سپاه خواهم آمد. او زریر را هم با سپاه می فرستد. زریر نزد قیصر می رود و گشتاسپ را می بیند. پس از رفتن زریر از قصر، گشتاسپ به جایگاه او می رود و زریر می گوید که تاج و تخت ایران از آن توست. تاج بر سرش می گذارد و کسی را در گی قیصر می فرستد و قیصر می آید و درمی یابد که دامادش، شاهزاده گشتاسپ ست و تعظیم می کند و پوزش می خواهد.
گشتاسپ و کتایون به ایران باز می گردند و گشتاسپ از روم باژ نمی گیرد.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/
🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن