خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔸#کیانیان

✔️یادداشت (۲۶)
کی خسرو
♦️داستان رستم زال و اَکوان دیو

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام

◽️چوپانی به درگاه کی خسرو می آید و می گوید :
که “گوری پدید آمد اندر گَله
چو دیوی که از بند گردد یَله

یکی نَرّه شیری ست گویی دُژَم
همی بگسَلَد یال اسپان ِ رَم

همان رنگ خورشید دارد درست
سپهرش به زرآب گویی بشُست

یکی برکشیده خط از یال اوی
ز مُشک سیَه تا به دنبال اوی”

◽️کی خسرو در می یابد که آن، گور نیست و چون در حضورش پهلوانان هم نشسته بودند، به رستم می گوید که این کار توست. رستم” کمندی به دست، اژدهایی به زیر”به آن دشت می رود. سه روز در جستجوی آن گور یا” اهرمن کینه جوی” ست و روز ِ
چهارم، بدیدَش گُرازان به دشت
چو باد شمالی بر او برگذشت

درخشنده زرّین، یکی باره بود
به چرم اندرون، زشت پتیاره بود

◽️رستم تصمیم می گیرد که با کمندی او را بگیرد؛ ولی گور دلاور از چشم پهلوان ناپدید می گردد و ” بدانست رستم که آن نیست گور/ اَبا او کنون چاره باید نه زور”

جز اَکوان دیو، این نَشایَد بُدَن
ببایستَش از باد، تیغی زَدَن

◽️دیگربار گور یا اکوان دیو پدیدار می شود و رستم
کمان را به زِه کرد و از باد ِ اسپ
بینداخت تیری چون آذرگُشَسپ

◽️ولی دوباره او پنهان می گردد.رستم سه روز و سه شب در جستجوی اوست. گرسنه و تشنه همراه رَخش به چشمه ای می رسند. رستم رخش را آب می دهد و می گذارد که در آن چراگاه رها باشد و خود می خوابد.
چون اکوانش از دور خفته بدید
یکی باد شدتا بَرِ او رسید

زمین گِرد ببرید و برداشتَش
ز هامون به گردون برافراشتَش
◽️رستم بیدار می شود و غمگین از این رخداد. اَکوان به او می گوید در آب بیندازمَت یا به کوه؟
چو رستم به گفتار او بنگرید
هوا در کف دیو ِ وارونه دید
رستم می دانست که دیو ها وارونه کارند؛ بنا بر این می گوید مرا به کوه انداز.
اکوان نیز او را در دریا می افکند.رستم پیش از آن که در آب افتد، تیغ تیز از کمر می گشاید و در آب
نهنگان که کردند، آهنگ اوی
بودند سرگشته از جنگ اوی
◽️رستم شنا کنان خود را به خشکی می رساند و خدا را ستایش می کند. رخش را از میان مادیان های گله ها ی اسپ افراسیاب با کمندی بیرون می کشد و بر شمشیر نام یزدان می خواند و گله دار افراسیاب بیدار می شود و سوارانی که آن جا بودند، به نبرد رستم می آیند. رستم دو بهره از آنها را می کشد
چو باد _از شگفتی_ هم اندر شتاب
به دیدار اسپ آمد افراسیاب

◽️چوپان می گوید رستم تنها آمد و بسیاری از ما را کُشت و گله از دشت بُرد… سپهدار با چهار پیل و سپاه در پی رستم می روند و رستم آنها را هم شکست می دهد و چهار پیل را می گیرد.
دیگربار در نزدیکی آن چشمه اکوان دیو را می بیند و این بار
ز فتراک بگشاد پیچان کمند
بیفگند و آمد میانَش به بند

◽️و سپس سرش را می بُرَد و بر کردگار آفرین می خواند .
تو مَر دیو را مردم بد شناس
کسی کو ندارد ز یزدان، سپاس

هر آن کو بگَشت از رهِ مردمی
ز دیوان شُمَر، مشمَرَش آدمی

خرد گر بدین گفت ها نگرَوَد
مگر نیک معنی همی نشنَوَد

گَوان خوان تو، اکوان دیوش مخوان
نه بر پهلوانی بگردد زَوان؟

◽️رستم پیروز مندانه با گله و خواسته و پیل، نزد کی خسرو باز می گردد.
دو هفته نزد کی خسرو ست و دیگربار می گوید دلم برای زال تنگ ست و او را که ببینم، دیگربار برای کین سیاوش برمی گردم و با بدرقه ی شاه به سیستان می رود.
◽️گویا نخستین بار، دکتر مهرداد بهار، اسطوره شناس بزرگ معاصر یادآور می گردد که اکوان دیو می تواند دیوِ باد باشدو ضمن همانندی این دیو باد با اسطوره ی چینی در کتاب “از اسطوره تا تاريخ” نوشته اند:
“این که دیو باد یا ایزد باد در کشوری پوشش زرد بر تن دارد و در کشور دیگر رنگ او زردست، می تواند انعکاس طبیعی طوفان های شن باشد که در ایران، آسیای میانه و صحرای شمالی چین امری است آشنا و کهن”.
گفته شده که گَوان یادآور” گَوان یو” خدای جنگ در اسطوره های چینی ست.
در پایان داستان فردوسی بزرگ به رمزی بودن داستان اشاره فرموده است.
◽️در زبان پهلوی علامت” ا” نشانگر دو حرف” ی” و” ن” است و به همین جهت واژه ی” اَکوای”به” اکوان” برگردانده شده ست.
اَکوای همان “باد بد” یا “وای بد” است. آریاییان دو واژه برای باد به کار می برده اند. “واتَه” و ” وایو”. وایو تجسمی از باد ست.
بعضی هم اکوان را برگرفته و یادآور “اکومنه” _اندیشه های اهریمنی_دانسته اند؛ در مقابل “وَهومَنه”یا بهمن که اندیشه های نیک ست.
◽️بسیاریِ کاربرد یا بَسامَد واژه ی” باد” در داستان قابل توجه است.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن