خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔸#کیانیان

✔️یادداشت(۲۴)
♦️کی خسرو
تراژدی “فرود”، پسر سیاوش

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام

🔳کی خسرو سپاهی را با فرماندهی توس راهی می کند و از او در حضور همه می خواهد که از راه کلات نرود؛ زیرا برادربزرگترش، فرود _فرزند سیاوش و جَریره_با مادر و لشکرش آن جا هستند و از ایرانیان کسی را نمی شناسد. سپس با رستم می نشیند و از افراسیاب می گوید که او را به نزد چوپانان بی مایه فرستاد و این بار توس را فرستادم و پس از او من و تو با هم به کین خواهی می پردازیم.
🔳از آن سو توس از فرمان شاه سرپیچی می کند و به جای آن که از بیابان برود، راه کلات را بر می گزیند. گودرز سخن شاه را یادآور می گردد و توس نمی پذیرد. فرود و سپاهش بر فراز کوه جای گرفته بودند. فرود به مادر می گوید که سپاهی از ایران آمده. چه باید کرد؟ جریره پاسخ می دهدکه
گر او کینه جوید همی از نیا
تو را کینه زیباتر و کیمیا…

به پیش سپاه برادر برو
تو کین خواه نو باش و او شاه نو

🔳سپس می گوید که بهرام پسر گودرز و زنگه ی شاوران را بیابد و با آنها همراه گردد.
بهرام از آن سو بر آن بلندی می آید و فرود می گوید به توس بگو یک هفته نزد با بماند و با هم همفکری کنیم و با هم به کین سیاوش بجنگیم… بهرام پاسخ می دهد که خواهم گفت؛
ولیکن سپهبد، خردمند نیست
سر و مغز او از در پند نیست

🔳بهرام به توس، پیام را می رساند. توس خشمگین می گوید
گر او شهریارست، پس من کیم
برین کوه گوید ز بهر چیم

🔳گروهی را با داماد خویش” ریو” به کوه می فرستد
“تخوار” مشاور کم خرد فرود به او می گوید که به سمت ریو، تیراندازی کند و ریو کشته می شود. “زَرَسپ” پسر توس می آید و او راهم می کشند و خروشی از لشکر بر می خیزد. این بار توس به سوی فرود بر فراز کوه می رود و تیری بر اسب او می افکنند و اسب می افتد و فرود کم تجربه، به توس گواژه یا طعنه می زند و زنان در دژ با صدای بلند می خندند!
که پیش جوانی یکی مرد پیر
ز اَفراز، غلتان شد از بیم تیر
🔳گیو خشمگین می گرددو می تازد و این بار اسب او را می زنند و باز صدای خنده از فراز “سپد کوه” بلند می شود!
بیژن، پسر گیو می رود و اسبش را با تیر می زنند. بیژن نعره می زند که

ندانی که بی اسب، مردان جنگ
بیایند با تیغ هندی به چنگ

🔳بیژن از کوه بالا می رود و فرود وارد دژ می شود. فردای همان روز جنگ آغاز می گرددو فرود از دژ بیرون می آید و می جنگد و بیژن و رُهام در کمین او منتظر می مانند و در نهایت، با هم درگیر می گردند و بیژن را می بیند و تا می خواهد به او ضربه زند، رهام از پشت بر کتف او می کوبد و دستش را از بازو جدا می کند.
فرود خود را به داخل دژ می کشاند و به مادر می گوید که بیژن کُشنده ی من ست و اگر وارد دژ شوند، پرستندگان و بانوان را اسیر می کنند و
همه پاک بر باره باید شدن
تن خویش را بر زمین بر زدن
و سپس جان می سپارد.
🔳جریره آتش در دژ می افکند و اسب ها را می کشد و زنان نیز خود را از فراز دژ به پایین افکندند. جریره سپس در کنار پسر، دشنه بر شکم خویش فرو می کند و می میرد.
ایرانیان وارد دژ می شوند و گودرز غمگین، توس را سرزنش می کند.

هنر، بی خرد در دلِ مردِ تند
چو تیغی که گردد ز زنگار،کُند

🔳از آن سو خبرها به کی خسرو می رسد و
کنون بر برادر بباید گریست
ندانم مرا دشمن و دوست کیست
و به توس می گوید خانه، زندان توست و فریبرز را جایگزین او می کند.

🔳بهرام پسرگودرز نیز برای پیدا کردن تازیانه اش در جنگ، گرفتار تژاو تورانی می شود و توسط او کشته می گردد.البته پیش از مردن، کشته شدن تژاو توسط گیو را می بیند؛ در حالی که به گیو می گوید او را بخشیدم‌؛ نکُش…
سپاه به ایران باز می گردد.
🔳چند پرسش ذهن خواننده را درگیر می کند. چرا کی خسرو کسی را نفرستاد تا برادر بزرگ تر خویش را به ایران برساند؟ همان گونه که رستم برای کی قباد رفت. گیو به دنبال کی خسرو.
چرا در حضور همه اصرار داشت که توس از راه کلات نرود؟ و چرا توس را فرمانده نمود؟ چرا رستم نه؟ چرا خودش همراهی نکرد و در نبرد بعدی راهی می گردد؟
🔳نافرمانی از دستور شاه و بازگشت، شگفت آورست. سیاوش به دلیل نافرمانی از کاووس، نمی تواند به ایران بازگردد؛ توس باز می گرددو به راحتی با میانجی گری رستم بخشیده می شود.
مگر فرود سخنی از شهریاری گفته بود که توس در پاسخ به بهرام گفت که اگر او شهریارست، من چه کسی هستم؟! خیر.
آیا فرود که پدربزرگش، پیران بود و فرزند بزرگتر سیاوش، رقیب کی خسرو به شمار می آمد؟ و…..

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن