دسته‌بندی نشدهنشریات و مقالاتیادداشت روز

♦️بینش عارفانه و سیمای حافظ در آینه ی شعر حافظ

♦️بینش عارفانه و سیمای حافظ در آینه ی شعر حافظ

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام؛ کارگروه دانش و پژوهش بنیاد فردوسی مشهد
و کانون شاهنامه فردوسی توس

عرفان حافظ بسان مولانا با عشق، گره خورده است. از آن جا که در سلوک، “نفس” یا “خود” بزرگ ترین مانع برای رسیدن به “فنا” و خدا گونگی ست، عشق _که از خود گذشتگی ست_ از بهترین راهکارها برای رسیدن به تعالی ست. حافظ به خود و همه یادآوری می کند که “تو خود حجاب ِ خودی حافظ از میان برخیز” و این برخاستن و خیزش، با نیروی” عشق ” به خوبی میسر می گردد.
در عرفان عاشقانه ی حافظ، واژه ی” می”، گاهی استعاره ای برای عشق و معرفت می گردد و خواجه ی شیراز _که پیر ش هم پیمانه کش است و اورا به پرهیز از صحبت پیمان شکنان فرا می خواند _ به گونه ی ایهامی می فرماید :

به می پرستی از آن نقشِ خود زدم برآب
که تا خراب کنم نقش ِ خود پرستیدن

حافظ در غزلی با مَطلَع “منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن” به زیباترین و دقیق ترین شیوه، خود وچگونگیِ رابطه ی فردی خود با خدا را معرفی می کند. کسی که عاشق ست و عشق می ورزد. چرا که ” رند” و پاکباز ست و “عاشقی، شیوه ی رندان ِ بلاکش باشد”.
نکته ی جالب توجه اصطلاح ” بد دیدن” در همین بیت آغازین ست. حافظ به گونه ی ضمنی سفارش می کند که” بد دیدن” و بد بینی و بدگمانی، آلایش ِ دیدگان ست و باید انگاره ها را تغییر داد و نگاه ها را نیز.به قول سهراب سپهری “چشم ها را باید شُست؛ جور ِ دیگر باید دید “.

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

آن که عاشق ست، نگاهش هم به جهان و جهانیان عاشقانه است و حافظ، مصداق این سخن زیبای شیرین سخن شیراز، سعدی بزرگ ست که فرمود:

به جهان، خرّم از آنم که جهان خرّم ازوست
عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم ازوست

حافظ در مرام و منش دوست داشتن، وفاداری وخوشباشی را پیشه می کند و باور دارد که “در طریقت ما کافریست، رنجیدن”. والایی مقام معشق و شور ِ دلدادگی و معرفت، رنجیدن را برای او با کفر یکسان می نماید. چرا که در بینش و انگاره ی او “از دوست، هرچه رسد، نیکوست” و این استواری و نرنجیدن، افزون بر نشان عاشقی، نمایان کننده ی جایگاه شاعر در قلمرو ” استغنا ” و بی نیازی ست. به همین جهت به خود می پردازد تا به آرمانی ترین شکل شخصیتی خویش برسد و “عیب پوشیدن” و کاری به کار دیگران نداشتن و پرهیز از کنجکاوی های بیهوده را درین میانه، بایسته می داند.

حافظ عزیز نگاه و انگاره اش به خدای هستی، نگاهی عاشقانه و زیباست و خدا را “یار” و “دوست” و ” عاشق” می بیند:

به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم، ورنه
کشش چو نَبوَد از آن سو چه سود کوشیدن؟

حافظ باور دارد خدا عاشق بندگانش است :

سایه ی معشوق اگر افتادبر عاشق، چه شد؟
ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود

در نگرش حافظ عشق، فریادرس ست و از نادان ها و مدعیان باید دوری کرد و “وعظ ِ بی عملان واجب ست نشنیدن” و راهنمایی می کند که “دست زُهدفروشان خطاست بوسیدن”.

در غزلی دیگر با مَطلَع ” ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم” رفتار اجتماعی خویش را باز می شناساند. بی آزاری و انسان دوستی خویش را می نمایاند و عیب جویی را “بد” می شمارد و پند می دهد که” کار ِ بد، مصلحت آن ست که مُطلق نکنیم”. روش حافظ این است که” مَغلَطه” رابا دانش نمی‌آمیزد و “سرّ حق بر ورق شعبده “ملحق نمی کند؛آن که ارزش عشق و عاشق و رندی را نداند، مهمان دلِ عاشق خود نمی کند؛ وارستگی خویش را با خاطری خوش این گونه به تصویر می کشد:

خوش برانیم جهان در نظر ِ راه روان
فکر ِ اسب سیَه و زین ِ مُغَرّق نکنیم

همچنین خود را به عدم دلبستگی و وابستگی دنیا _ همراه با بهره گیری از آن _ فرا می خواند.
نکته ی قابل تامل در رفتار حافظ و در روابط اجتماعی ش این دو بیت ژرف ست که به کار گیری ش در زندگی، آرامش خیال و اعصاب را در پی خواهد داشت:

گر بد ی گفت حسودیّ و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصم خطا گفت، نگیریم بر او
ور به حق گفت جَدَل با سخن حق نکنیم

حافظ خشم و خشونت را می نکوهد و به پذیرش سخن حق و درست فرا می خواند و این که آدمی جایز الخطاست؛ اگر اشتباه کنیم، بایسته نیست بر هم بگیریم و یکدیگر را سرزنش کنیم؛ نیز با گوینده ی سخن حق هم شایسته نیست که جدل و جرّ و بحث کنیم.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن