خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔶#لهراسپیان

یادداشت(۴٣)
#گشتاسپ
گریختن اَرجاسپ از اسفندیار

♦️#دکتر_بتول_فخراسلام

⏹اسفندیار اسبش را می بیند که لاغر و نحیف شده و می گوید اگر من گناهی هم مرتکب شده بودم،به اسبم چرا بی مهری و آزار رسانده اید؟!
سپس نیایش می کند که اگر پیروز شود، از پدر کینه نگیرد؛ سَد آتشکده به پا کند؛ سَد کاروانسرا یا رِباط در بیابان بسازد؛ ده هزار چاه حفرکند؛ سدهزار درَم ببخشدو…

⏹با اسبش به پهنه ی کارزار می رود و پیکر زخمی فرشیدوَرد را می بیند و با او سخن می گوید. فرشیدوَرد

چنین داد پاسخ که”ای پهلوان
ز گُشتاسپم من، خَلیده روان

چو پای تو را او نکردی به بند،
ز تُرکان به ما نآمدی این گزند…
⏹و می میرد. برادر مرده اش را بر زین می نهد و غمگین او را به زیر درختی می نهد و لباس جنگی ش را کفن می سازد. سپس به سویی می رود که گشتاسپ” گم کرد راه” و پیکر بی جان گُرَزم را می بیند و به او می گوید ای نادان بدروزگار
که دشمن که دانا بُوَد، بِه ز دوست
اَبا دشمن و دوست، دانش، نکوست

بدین رزم، خونی که شد ریخته
تو باشی بدان گیتی، آویخته

⏹اسفندیار به گشتاسپ می رسد و پدر بی مهری خود را بر گردن گرزم و بدگویی او می افکند و دوباره پیمان می بنددکه در صورت پیروزی، تاج و تخت را به اسفندیار خواهد سپرد.
اسفندیار با ارجاسپ و تورانیان می جنگد و گرگسار نامی داوطلب نبرد با اسفندیار می گردد. گرگسار به دست پهلوان رویین تن اسیر می شود و شاه توران می گریزد.
تورانی ها از اسفندیار زینهار یا امان می خواهند و شاهزاده، می پذیرد. اسفندیار یک هفته نیایش می کند و در برابر پدر اظهار کوچکی و بندگی می کند و شاه می گوید که خواهران در بند گرفتارند و اگر رهایی شان را برایم مژده آوری، تاج و تخت از آنِ تو خواهد بود و “مرا جایگاه پرستش، بس است”!
اسفندیار راهی رویین دژ و هفتخان می گردد.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/
🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن