خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔶#لهراسپیان

یادداشت (۵۵)

#بهمن
پادشاهی بهمن و کین اسفندیار

♦️#دکتر_بتول_فخراسلام

🔶بهمن پسر اسفندیار به تخت می نشیند و

چنین گفت ک”ز کین اسپندیار
مرا تلخ شد در جهان، روزگار

هم از کین نوش آذر و مهرنوش
دو شاه گرامی، دو فرخ سروش

ز دل کینِ دیرینه بیرون کنیم
همه رود ِ زاول، پُر از خون کنیم”

🔶بهمن به زابل می آید و زال به پذیره و

بدو گفت :”هنگام بخشایش ست
ز دل، درد و کین، روز پالایش ست

از آن نیکوی ها که ما کرده ییم
تو را در جوانی بپرورده ییم

ببخشای و کار ِ گذشته مگوی
هنرجوی و از کُشتگان، کین مجوی”

🔶ولی بهمن پای زال را در بند می کند و از ایوان او شتروار ها بار می برند و هرآن چه رستم گرد آورده بود، تصاحب می کنند و زابل را به تاراج می دهند.
سپس نبردی میان بهمن و پسر رستم، فرامرز، روی می دهد که روز چهارم، بادی به سمت سپاه فرامرز می وَزَد و لشکرش او را تنها می گذارند و “یاز اردشیر” فرامرز را نزد بهمن می برد و بهمن
فرامرز را زنده بر دار کرد
تن پیلوارَش نگونسار کرد

🔶پشوتن عموی بهمن “ز کشتن دلش سخت رنجور بود” و به بهمن می گوید از یزدان بترسد و از پشوتن، شرم کند و یادآور می شود که
چو رستم نگهبان ِ تختِ کیان
همی بر درِ رنج، بسته میان

تو این تاج ازو یافتی یادگار
نه از راه گشتاسپ و اسپندیار

🔶بهمن به گفتار پشوتن گوش می سپارد و زال را از بند و زندان آزاد می کند و برای کشتگان به دستور پشوتن دخمه فراهم می سازند. زال از زندان به ایوان می آید و رودابه با چشمی اشکبار چنین می گوید:

که” زارا! دلیرا! گَوا! رستما!
نبیره گَوِ ناموَر نِیرَما!

تو تا زنده بودی که آگاه بود،
که گشتاسپ اندر جهان، شاه بود

کنون گنج، تاراج و دستان، اسیر
پسر زار کُشته به باران تیر

مَبیناد چشم کس، این روزگار
زمین باد بی تخم اسپندیار!”

🔶پشوتن از نفرین رودابه آگاه می گرددو به بهمن می گوید بهترست هرچه زودتر و به شبگیر زابل را ترک کنند….

بهمن باز می گردد. همای چهرزاد و ساسان دو فرزند بهمن هستند که هما از بهمن باردار می گردد. پس از شش ماه، بهمن بیمار می گردد و دردمند. بزرگان را فرا می خواند و همای را جانشین خویش برمی گزیند.
چو ساسان شنید این سخن، خیره شد
ز گفتار بهمن، دلش تیره شد…

دمان سوی شهر نشاپور شد
پر آزار بود از پدر، دور شد…

🔶و با زنی از تبار بزرگان پیوند برقرار می کند و نام فرزندش را “ساسان” می گذارد که چوپانی گله ی شاه نشاپور را به عهده می گیرد. از آن سو بهمن می میرد وهمای بر تخت می نشیند.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن