خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

🔷#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔷#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

#لُهراسپیان

🔶يادداشت(۶٠)
#دارا
رزم دارا و اسکندر

◽️دكتر #بتول_فخراسلام

♦️دارا لشکر را از رود #فرات می آورد و دو سپاه باهم هفت روز می جنگند. ولی

به هشتم، برآمد یکی تیره گَرد
بر آن سان که خورشید شد، لاژوَرد

بپوشید دیدار ِ ایران سپاه
ندیدند جز خاک ِ آوردگاه

جهاندار دارا بپیچید روی
هم آن نامور لشکرِ جنگجوی

🔷و به سمت رود فرات می روند و #اسکندر با سپاه در پی آنها و بسیاری از ایرانیان را می کُشند.
مدتی بعد دیگربار رزمی در می گیرد و

فراوان ز ایرانیان کشته شد
جهان جوی را روز، برگشته شد

♦️به ایرانیان گفته می شود که به جان و تن در امان هستید و با این سخن، ایرانیان یه سمت رومی ها می روند و اسکندر خواسته و غنایم جنگی را به لشکر خود می بخشد.
دارا به #جهرم می رسد و “همه شهر ایران پر از ناله بود” و سپس به اسطخر. با بزرگان مشورت می کند که چه کنیم و همه می گویند ما برای جنگ، آماده ایم.
♦️اسکندر پس از آگاهی از به تخت نشستن دارا با سپاه می آید.نبردی صورت می گیرد و سپاه دارا شکست می خورد و دارا به سمت#کرمان می رود.
گرانمایگان از دارا می خواهند که نامه ای به اسکندر بنویسد و مدارا کند و دارا چنین می نویسد:

کنون گر بسازی و پیمان کنی
دل از جنگ جُستن، پشیمان کنی،

همه گنجِ گشتاسپ و اسپندیار
همان یاره و تاج با گوشوار،

فرستم به گنج ِ تو از گنج خویش
همان نیز ورزیده ی رنج ِ خویش…

کسی را که داری ز پیوند من
ز پوشیده رویان و فرزند من،

برِ من فرستی، نباشد شگفت
جهان جوی را کین نباید گرفت….

♦️اسکندر نامه را که می خواند، پیام می دهد که پوشیده رویان در امان هستند و

تو گر سوی ایران خُرامی رواست
همه پادشایی سراسر تو راست

♦️از آن سو دارا پاسخ نامه را که می خواند، با خود می گوید که از کُشتن بدتر این است که پیش یک رومی کمر ببندم و مرگ، بهتر از این ننگ است.
نامه ای به فرمانروای هند می فرستد که همراهی نظامی کند تا با اسکندر بجنگد. اسکندر می فهمد و می جنگد و دارا ناچار به عقب نشینی می گردد.
♦️ #جانوسِپار با همراهی #ماهیار با دشنه ای شاه خود را می کُشند؛ این دو وزیر خائن به امید آن که اسکندر به آنها کشوری خواهد سپرد و…. نزد اسکندر می روند و می گویند که چه کرده اند.
♦️اسکندر نزد دارا می رود و می گوید که برایت پزشک خواهم آورد! و جفا پیشگانت را خواهم کشت…چرا که شب گذشته دریافتم ما دو تن، برادریم.
♦️دارا به اسکندر سخنان آخر خویش را هم می گوید و این که# روشنک دخترش را به همسری برگزیند….
دارا می میرد و اسکندر دو کُشنده ی او را نابودمی سازد.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن