خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔺یادداشت (١٣٠)

🟧#ساسانیان
پادشاهی هرمزد
فرستادن هرمز خلعت ِ ناسزا از بهر بهرام چوبینه

🟪دکتر #بتول_فخراسلام

🔷#پرموده با کاروان و بزرگان به درگاه #هرمزد می رسد و با فروتنی و ادب رفتار می کندو شاه نیز با احترام. روز دیگر شاه با #آیین گُشَسپ سخن می گوید و از او می پرسد

که “چون بینی این کار ِ چوبینه را
به مردی به پای آوَرَد کینه را؟”

🔷#آیین گشسپ هم می گوید که پهلوان دو بُرد یمانی و کفش و گوشوار از غنایم برداشت و البته رنج بُرده است و شگفت نیست.سپس از# شاهک نیز می پرسد و او نیز به شاه همین را می گوید. شاه خشمگین می شود و می گوید :

یکی آن که خاقان چین را بزَد
برآن سان که از گوهر ِ او سزَد

دگر آن که جز گوشوارَش به کار
نیامد، مگر شد یکی شهریار!

همه رنج او سربه سر باد گشت
همه داد دادنْش بیداد گشت

🔷#پرموده را پیش می خواند و با او سوگندهای گران می بندد که از شاه، روی گردانی و سرپیچی نکند. پس از پیمان خاقان چین، روز دیگر با خلعت و هدیه ها او را راهی سرزمین خویش می کند.

از آن سو # بهرام از خلعت شاه و بازگشت #پرموده آگاه می گردد و برای پذیره شدن با لشکرش آماده می شود.

همی تاخت پوزش کنان، پیش اوی
پر از شرم، جان ِ بداندیش اوی

چو پرموده را دید، کرد آفرین
ازو سر بپیچید خاقان چین

نپذرُفت ازو هرچه آورده بود
علف بود، اگر بَدره و برده بود

همی راند بهرام با او به راه
نکرد ایچ، خاقان بِدو در، نگاه

🔷پس از این که سه منزل با او همراهی می کند، #پرموده پیام می دهد که #بهرام بازگردد. #بهرام به سوی #بلخ می رود و غمگین و آزرده ست. از سویی دیگر # هرمز هم از او خشنود نیست؛ زیرا هم خاقان چین را رنجانده بود و هم از غنیمت ها برداشته بود.

#هرمزد برای #بهرام نامه ای می نویسد که ای دیو ِ ناسازگار!

ندانی همی خویشتن را تو باز
چنین از بزرگان شدی بی نیاز

هنرها ز یزدان نبینی همی
به چرخِ فلک،. برنشینی همی…

ره ِ پهلوانان نسازی همی
سرت بآسمان برفرازی همی

ز فرمان من، سر بپیچیده ای
دگرگونه کاری بسیچیده ای

کنون خلعت آمد سزاوار تو
پسندیده و در خور ِ کار تو

همراه با این نامه، دوکدان و بسی مواد آرایشی و شلواری سرخ رنگ و مقناعی _سرپوش_ زرد رنگ و پیراهنی لاجوردی برای پهلوان سپاهش می فرستد فرستاده ای بی مَنش را 🔷هم برای بردن نامه و خلعت بر می گزیند و به او می گوید که به # بهرام این گونه پیامش را برساند که ای سبُک مایه ی بی هنر!

تو خاقان چین را ببندی همی
گزندِ بزرگان، پسندی همی

ز تختی که هستی، فرود آرَمَت
ازین پس به کس نیز نشمارمت

فرستاده با خلعت شاه نزد # بهرام می رود و پهلوان هنگامی که نامه و خلعت را می بیند، شکیبایی و خاموشی پیشه می کند.
همی گفت “اینست پاداشِ من
چنین از پی شاه، پرخاش من!

چنین بد از اندیشه ی شاه نیست
جز از ناسزاگفت ِ بدخواه نیست…

همه دیده اند آنچه من کرده ام
غم و رنج و سختی که من بُرده ام

چو پاداش آن رنج، خواری بُوَد
گر از بخت، ناسازگاری بُوَد،

به یزدان بنالم ز گردان سپهر
که از من چنین پاک،بگسست مهر! “

🔷جامه ی زنانه را می پوشد و دوکدان را نیز در مقابل خویش می گذارد و بزرگان لشکر را فرا می خواند تا نزد او آیند.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن