خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

🔸#کیانیان

✔️یادداشت (۲۳)
کی خسرو
♦️دیدار رستم و کی خسرو و عَرض کردن کی خسرو

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام

▫️کی خسرو پس از تاج گذاری

به هر جای، ویرانی آباد کرد
دل غمگنان از غم آزاد کرد

جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست آهرمنی

▫️به نیمروز، سرزمین رستم آگاهی می رسد که کی خسرو به ایران آمده و رستم و زال و پسر رستم با نام فرامرز راهی درگاه شاه می گردند.

چو خسرو گَو پیلتن را بدید
سرشکش ز مُژگان به رخ بر چکید

فرود آمد از تخت و کرد آفرین
تَهَمتن ببوسید روی زمین

به رستم چنین گفت که ای پهلوان
همیشه بَدی شاد و روشن روان

که پروردگار سیاوش تُوی
به گیتی هنرمند و خامُش توی

سر زال از آن پس به بر، درگرفت
ز بهر پدر، دست بر سر گرفت…

نگه کرد رستم سراپای او
نشست و سخن گفتن و رای او

رُخَش گشت پر خون و دل، پر ز درد
ز کار سیاوش بسی یاد کرد

▫️فردای روز دیدار کی خسرو به همراه رستم و پهلوانان به شکارگاه می روند و به شهرهای گوناگون و

هر آن بوم و بر که آن نه آباد بود
تَبَه بود و ویران ز بیداد بود،

درَم داد و آباد کردش به گنج
ز داد و ز بخشش نیامدنش رنج

▫️شهر به شهر می روند و به دینار و درهم شهرها را آباد می گرداند ‌تا به آذرآبادگان یا آذربایجان می رسند و به آتشکده ی آذر گُشَسپ نیایش می کنند و سپس به درگاه کاووس باز می گردند.

▫️کاووس و بزرگان با کی خسرو می نشینند و از افراسیاب می گویند که بسیار شهرهای ایران را ویران نمود و سیاوش را کشت و از کی خسرو می خواهند که دل از افراسیاب پرکین کند و

به خویشی مادر، بدو ننگری
نپیچی و گفتِ کسی نشمری

به گنج و فزونی نگیری فریب
به پیش ار فراز آیَدَت گر نشیب

▫️کی خسرو سوگند می خورد که هرگز به افراسیاب پدربزرگ خویش مهر نخواهد ورزید.
گُوا بود دستان و رستم بر این
بزرگان لشکر همه همچنین

به زینهار بر دست رستم نهاد
چنین خط و سوگند و این رسم و داد

▫️یک هفته شادمانی می کنند و روز هشتم کی خسرو نیایش کنان بر درگاه یزدان، می ایستد واز پروردگار یاری می جوید تا
به کین پدر بنده را دست گیر
ببخشای بر جان کاووس پیر

تو دانی که او را بدی، گوهر ست
همان بدنژاد ست و افسونگر ست
▫️سپس نزد پهلوانان می رود و می گوید ایران را پیمودم و کسی دلشاد از افراسیاب ندیدم؛
نخستین جگرخسته ی او منم
که پر درد ازو یَست جان و تنم…

به کین پدر بست خواهم میان
بگردانم این بد از ایرانیان

▫️و از آنها یاری می جوید و می گوید:

هر آن خون که آید به کین ریخته
گنهکار اویَست و آویخته…

▫️همه همراهی می کنند و در دو هفته نام پهلوانان و خویشان آنها و دلاور مردان را می نویسند و دستور می دهد که همه ی جنگاوران از شهر به دشت و هامون روند. شاه در گنج دینار را می گشاید و به آنها یی هدیه می کند که برای کین سیاوش و جنگ با افراسیاب، پیشتاز دلاوری اند. بیژن پسر گیو، گیو و…. داوطلب می گردند. رستم به شاه می گوید که در زابلستان شهری بود که از دوره ی کاووس، باج آن به تورانیان می دهند و بی گناهان زیادی در آن شهر به رنج هستند و… اکنون شایسته است لشکری به آن دیار فرستاده شود تا مرز هایش را بگیریم و شکستی به توران وارد نماییم.

▫️کی خسرو می پذیرد و رستم شادمان با لشکری به آن سو می روند.
فردای آن روز کی خسرو سپاه خویش را برای کین خواهی پدر می بیند و درفش های رنگارنگ و نقش و پیکرهای گوناگون درفش ها را….
▫️شادمان می گردد و سپس با فرامرز پسر رستم سخن می گوید :
تو فرزند بیدار دل رستمی
ز دستان سامی و از نیرَمی

کنون سربه سر هندُوِستان تو راست
ز قَنوج تا مرز دستان تو راست

به هر جایگه یار درویش باش
همه راد با مردم خویش باش
در یادداشت بعدی به تراژدی فرود پرداخته خواهد شد.

▫️از مهم ترین خویشکاری ها یا وظایف فرمانروا آبادی سرزمین و فراهم نمودن شادی مردم سرزمین بوده است که در شاهنامه بارها و بارها به آن اشاره گردیده است. فردوسی بزرگ در آغاز پادشاهی کی خسرو می گوید فرمانروا بایدچهار ویژگی یا دارایی به نام های هنر، گوهر، نژاد و خرد داشته باشد.
هنر با نژاد ست و با گوهر ست
سه چیزست و هر سه به بند اندر ست

گوهر، آن که از فرّ یزدان بُوَد
نَیازَد به بد دست و بد، نشنَوَد

نژاد، آن که باشد ز تخم پدر
سزد که آید آن تخم پاکی به بر

هنر، گر بیاموزی از هر کسی
بکوشی و پیچی ز رنجش بسی

ازین هرسه، گوهر بُوَد مایه دار
که بَر یابَد از خلعت کردگار

چو هر سه بیابی، خرد بایَدَت
شناسنده ی نیک و بد بایَدَت

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن