خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته

#کیانیان
یادداشت (۳۴)_کی خسرو
جنگ بزرگ کی خسرو _ بخش سوم

🔶#دکتر_بتول_فخراسلام

♦️افراسیاب دیگر بار پیغام به کی خسرو می دهد که هرچه بخواهی، خواهم داد و خود، ناپدید خواهم شد. یا با هم دو نفری بجنگیم و هر که کشته شد، دیگری از کین جویی بپرهیزد. رستم به شاه می گوید:
که ننگست بر شاه، رفتن به جنگ
و گر چه بُوَد همنبردش، پلنگ…

به انبوه لشکر به جنگ اندر آر
سخن بگسل آلوده و نابکار

♦️کی خسرو می پذیرد. افراسیاب به کی خسرو شبیخون می کند؛ سپاه ایران غافلگیر نمی شود و پیش بینی چنین شبیخونی را کرده بودند و چنان می جنگند که

ز ترکان ز سَد نامور، دَه نماند
کسی را که ماند، اختر بد براند…

ز لشکر نیا را همی جُست شاه
بیامد دَمان تا بر ِ قلبگاه

♦️سپاه توران زنهار می خواهند و کی خسرو آنها را مورد لطف خویش قرار می دهد و یزدان پاک را سپاس می گوید و نیایش می کند. به چین و ماچین خبر پیروزی شاه ایران می رسد و
از آن یاوری ها پشیمان شدند
پر اندیشه دل، سوی درمان شدند
و هدیه های گرانبها می فرستند. کی خسرو از آنها می خواهد که به افراسیاب، پناه ندهندو آنها هم به افراسیاب پیغام می رسانند
که از مرز چین و خُتَن دور باش
ز بد کردن خویش، رنجور باش

♦️افراسیاب راه بیابان در پیش می گیردو به ژرف دریایی می رسد و سوی کنگ دژ بادبان کشتی را برمی کشد. کی خسرو آگاه می شود و به رستم می گوید افراسیاب با کشتی بر “آب زَره” گذشت و رنج ما برباد رفت.
هم این رنج بر خویشتن برنهید
از آن به که گیتی به دشمن دهید

♦️لشکر ایران غمگین می شوند که

که داند که بیرون کی آید از آب؟
بد آمد سپه را ز افراسیاب

♦️رستم لشکر را بر می انگیزد و شوری دگر می بخشد که
نباید که این رنج بی بر شود
به ناز و تن آسانی اندر شود

و دیگر که این شاه پیروز گر
بیابد همی زاختر نیک، بَر

♦️برای چنین هدفی آمده ایم و “بر این آمد و هم برین بگذرد”. لشکر دیگر بار نیرو و امید می گیرد. کی خسرو گیو را به نزد کاووس می فرستد و از جنگ چهل روزه و پیروزی شان می گوید و این که از آب زَره قصد گذشتن دارند. خواسته و گنجینه ها را هم همراه با جهن و گرسیوز اسیر و دختران افراسیاب به درگاه کاووس می فرستد.
کاووس پاسخی سرشار از سپاس و دعا برای کی خسرو می فرستد و با گیو می فرستد.
♦️کی خسرو با شاه مُکران نیز می جنگد و یک سال آن جا می ماند. وقتی به آب زَره می رسند، توشه ی یک ساله بر می دارند و با کشتی راهی می شوند. کی خسرو از یزدان می خواهد که او و لشکرش را بی گزند به خشکی رساند. شش ماه بر آب و سوار بر کشتی می گذرد و ماه هفتم، بادی می وزد‌؛ ولی آسیبی به ایرانیان وارد نمی شود وبه “فَمّ الاسد” می رسند. شگفتی ها در آب می بینند:
به آب اندرون شیر دیدند و گاو
همی داشتی گاو با شیر، تاو

همان مردم و موی ها چون کمند
همه تن پر از پشم، چون گوسپند

یکی تن چو ماهی و سر چون نهنگ
یکی تن چو گور و سرش چون پلنگ…

♦️پس از هفت ماه به خشکی می رسند. ایرانیان به کنگ دژ می رسند و به یاد سیاوش می گریند.

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن