خاستگاه و جایگاه شاهنامه پژوهی

خاموش نشسته‌ای دماوند


#دماوند

خاموش نشسته‌ای دماوند
ضحّاک گريخت آخر از بند
از دوده‌ی آبتين كسی نيست
تا باز نهد به‌ پای او بند!
در سينه حريق اندرون را
تا چند توان نهفت تا چند؟
انديشه‌ی آخرين دوا كن
بايد شبی آتشی پراكند
در شعله‌ی خود بـسوز و ما را
افسرده‌ ی بيورسپ مپسند!
مستوجب دوزخ است ناچار
هر كاو به بهشت نيست خرسند
از خار خزان گلی برويان؛
ای قهقه‌ی تو آتش آگند!
ای زنده‌ به‌گور شعله‌ی پاک!
برخيز و به آسمان بپيوند!
برشو چو كمندی آذرآگين
گردون را دست و پا فرو بند
ديريست كه هرزه گرد خورشيد،
بُرده‌ است ز ياد خويش و پيوند!
او مادر خاک نيست انگار!
وی را من و تو نه‌ايم فرزند!
او را بكن از زبر به زير آر؛
شايد بزدايد از زمين گند!
تا چند ميان گور خفتن؟
لختی بايد ز خواب دل كند.
بازی كه شكارش آسمانی است،
در خاك چگونه پنجه افكند؟
فوّارگی كهن ز سر گير
لب باز گشاده كن به لبخند.
بگذار زمين رود به معراج،
در لحظـه‌ی بعثت دماوند.

دکتر #قدمعلی_سرامی

💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس‏

🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن