💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته
💠#با_شاهنامه_آهسته_و_پیوسته
🔷 #پیشدادیان
✔️یادداشت (۶)
#منوچهر
تولد رستم
🔶#دکتر_بتول_فخراسلام
رودابه، رستم را باردارست و روزی از بسیاری درد، از هوش می رود. زال، پر سیمرغ را آتش می زند و پرنده ی خورشیدی می آید و مژده ی آمدن نره شیری نامجوی و دلاور را می دهد و این گونه راهنمایی می کند تا فرزند به دنیا اید:
بیاور یکی خنجر آبگون
یکی مرد بینادل پرفسون
نخستین به می، ماه را مست کن
ز دل، بیم و اندیشه را پست کن
بکافد تهیگاه سرو سهی
نباشد مر او را ز درد، آگهی
وزو بچه ی شیر بیرون کشد
همه پهلوی ماه، در خون کشد
وز آن پس بدوز آن کجا کردچاک
ز دل دور کن ترس و تیمار و باک
گیاهی که گویمت، با شیر و مشک
بکوب و بکن هرسه در سایه، خشک
بسا و برآلای بر خستگیش
ببینی همان روز، پیوستگیش
بدو مال، از آن پس یکی پر من
خجسته بود سایه ی فر من
سیمرغ پری از خویش به زال می دهد و می رود و زال، موبدی چرب دست می آورد و رهنمودهای سیمرغ را به کار می بندد و رستم، به دنیا می آید و به راستی، قدم رنجه می کند!
رستم که هشت ساله می شود، سام به دیدارش می شتابد و
ببوسید رستمش، تخت ای شگفت
نیا را یکی نو ستایش گرفت…
به چهر تو ماند همی چهره ام
چون آن تو باشد مگر زهره ام…
منوچهر هنگام مرگ، فرزندش نوذر را فرا می خواند و بسی پندها به او می دهد.
که این تخت شاهی فسوس ست و باد
بر او جاودان، دل نباید نهاد…
تو هرگز مگرد از ره ایزدی
که نیکی از اوی ست و هم زو بدی
و سپس چشم بر هم می نهد و می میرد و پادشاهی ۱۲۰ ساله اش پایان می گیرد و داستان منوچهر نیز.
دو مطلب، قابل ذکر ست. از ویژگی های حماسه ی ملی، ابهام زمان و مکان ست و زمان ها در هاله ای از ابهام ست و جغرافیای شاهنامه هم، همواره با جغرافیای واقعی، هماهنگ نیست.نمونه ش مازندران، کوه البرز و…. ست. به نظر می رسد البرز در شاهنامه در مرز ایران و هند باشد… البرز در اساطیر مرکز جهان ست و مقدس است و جایگاه ایزدان و زیستگاه نخستین ها، نخستین درخت، نخستین پرنده، نخستین گاو،…. و پل چینود که فروهر ها و روان های درگذشتگان از آن می گذرندتا به جهان دیگر بروند، درین کوه قرار دارد و حد فاصل دو جهان ست.
مطلب دیگر، سیمرغ ست. سی، سین، سن به معنی خورشید ست. سن در واژه ی سناباد_، از نام هاي کهن شهر مشهد_ هم هست و به مفهوم “جایی که خورشید از آنجا برآید” می باشد. سیمرغ یعنی پرنده ی خورشیدی. گویا در واقعیت تاریخی موبد_پزشکی به نام سیمرغ، با این شیوه ی پزشکی و درمانگری کودک را از پهلو به دنیا می آورد و سیمرغ در پیکر گردانی، در شاهنامه و متون کهن، به پرنده ای دگرگون می گردد. استاد منصور رستگار فسایی در کتاب” پیکر گردانی در اساطیر” توضیحات کاملی درین باره فرموده اند. سیمرغ در شاهنامه، فقط با زال و رستم سخن می گوید. دو پر او در داستان تولد رستم به کار گرفته می شود. یکی سوزاندن یک پر برای آگاهی یافتن سیمرغ، یکی گذاشتن پر بر زخم رودابه. پر دیگری هم در داستان اسفندیار برای بهبود زخم های رستم و رخش به کار گرفته می شود.
💠#بنیاد_فردوسی_مشهد
💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس
🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/
🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous



